مهبدمهبد، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 17 روز سن داره

ღ ღ ღ گل پسر ღ ღ ღ

اندر احوالات يكسال و چهار ماه و چهار روزگي مهبد

گل پسرم سلام . الان كه ماماني داره برات اين مطلبو مي نويسه تو در خواب نازي . ديشب اصلاً خوب نخوابيدي . مدتيه كه 4 تا از دندانهاي آسياب كوچكت دارن با هم جوونه ميزنن و تو رو خيلي اذيت ميكنن . در حال حاضر 2 تاشون توي پيله هستن و با كشيدن انگشت روي لثه ات ميشه تيزيشون رو احساس كرد و دو تاشون هم كه از يه گوشه ي دندون بيرون زدن و سفيديشون رو ميشه از روي لثه ديد . براي همين موضوع همش دستاتو ميكني توي دهنت و جاشون رو ميخاروني .مهربونم بعد از دراومدن دندونهات ديگه راحت تر ميتوني غذاهاي سفت رو بخوري . عزيز دلم اين روزها دارم باهات انگليسي كار ميكنم ولي دلم نميخواد زياد بهت فشار بيارم براي همين فعلاً مشغول كار كردن 3 تا كلمه هستيم كه تو فقط يكيشون رو خ...
24 مهر 1391

كلامي ميانِ من و تو

پسر گلم سلام از اين به بعد قراره كه مامان و مهبد صحبت هايي كاملاً خصوصي و محرمانه با هم داشته باشن ، يعني فقط حرفهايي بين مامان و مهبد كه شايد گاهي يه پند باشه ، گاهي درد و دل ، گاهي يه چيزايي كه به درد زندگي آيندت بخوره . خلاصه ، گل پسري منتظر اين پست ها باش و رمزشون رو توي يه صفحه از آلبوم نوزاديت برات مي نويسم ،ضمناً موضوع پست ها رو كلامي ميانِ من و تو ميزارم . به اميد اينكه اون روزي كه سواد خوندن اين وبلاگو پيدا كردي از خوندنشون لذت ببري و از حال و هواي اين روزها با خبر بشي و بتوني به زندگي كاملاً خصوصيمون هم سرك بكشي .از همه ي دوستاي مهربون هم خواهش ميكنم كه درخواست رمز نكنن چون ميخوام كه فقط بين ِ من و مهبد باشه . ...
19 مهر 1391

عاشقانه اي براي تو !

خواهر كوچولوي من ، محياي مهربانم از صمیم قلب ازدواجتان را تبریک می گویم و برای شما آرزوی آرامش و سعادت دارم دو کبوتر عاشق همدیگر را یافتند تا برای تمام عمر در کنار یکدیگر باشند لذت تمام خوبیها،‌ شادیها و خوشی ها را با یکدیگر دو برابر کنند و غمها را با هم شریک شده و نصف کنند ازدواج،‌ زیباترین روز زندگی است . پیوند دو قلب عاشق سرشار از آوای زندگیست این زندگی جدید بر شما مبارک .  خاله محياي عزيز هر چند كه مهبد الان خيلي كوچيكه و مفهوم ازدواج رو متوجه نميشه ، ولي همونطور كه خودت شاهد بودي هنگاميكه همه خوشحالي ميكردن و براي تبريك تو را مي بوسيدن ، مهبد هم تحت تاثير قرار گرفت و براي بوسيدنت به آغوشت شتافت...
15 مهر 1391

بهترين دوستم ، گوش ِ شنواي خدا

خداوندا اين روزها بيش از هميشه دلتنگتم ، خيلي وقته كه ازت دور شدم و باهات درد و دل نكردم . ولي امروز به رفقاي ديرينه ام كاغذ و قلم و گوش شنوايت پناه آورده ام . خداوندا الا بذكر الله تطمئن القلوب را مدام زمزمه ميكنم ولي آرامشي كه به دنبالش هستم را نيافتم . خدايا بيش از هميشه به كمكت و نگاهت محتاجم ! خداوندا بنده اي گنه كار رو به درگاهت آورده و دلش محكم است كه خالقي رحيم نظاره گر زندگي اش است . خداوندا نميدانم كجاي اين برهوت خستگي ها گمت كرده ام كه اين چنين در ميان جمله ها مي جويمت . روزمرگي ها آزارم ميدهد و در بيداد زمانه و هياهوي زندگي با گم كردنت خودم را نيز گم كرده ام .نميدانم چرا اين روزها اينقدر دلم پي بهانه ميگيرد !؟ نميدانم چرا اشك ه...
10 مهر 1391
1